بانوی صیاد خرچنگ‌ها در 101 سالگی:

کار کردن برایم سخت نیست/ تصمیمی برای بازنشستگی ندارم

ساوث تاماستن، مِین- هنوز چیزی تا ساعت ۵ صبح باقی است و اسکله شرکت ماهیگیری صنوبر در مه صبحگاهی فرو رفته است. وقت شروع به کار است و ویرجینیا اولیور (Virginia Oliver) و پسرش مکس (Max)، با قایق نه متری صید خرچنگشان، رو به سوی لنگرگاه دارند.

 

به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل صندوق بازنشستگی کشوری، برایان مک‌کواری (Brian MacQuarrie) در بوستون گلوب نوشت: آنها در تاریکی و نور کم رمق مه‌آلود صبحگاهی طناب‌ها را گره می‌زنند. طعمه‌ها بیرون آورده شده‌اند، تجهیزات کار مهیاست و مکس خیره در تاریکی قایق را به‌سوی دهانۀ خلیج پنوبسکات (Penobscot) هدایت می‌کند.

حضور قایق‌های صید خرچنگ در ایالت مِین، صحنه‌ای است که بی‌شمار بار در آن ساحل ناهموار تکرار می‌شود ولی تفاوتی وجود دارد: روی عرشه هیچ قایق دیگری، بانوی ۱۰۱ساله صیاد خرچنگ‌ها تمام‌وقت مشغول به کار نیست.

ویرجینیا اولیور، زنی اهل راکلند، که از ۸سالگی و کمی پیش از رکود اقتصادی بزرگ، به کار صید خرچنگ مشغول بوده است، می‌گوید: «من با این کار بزرگ شده‌ام. این کار برایم سخت نیست. شاید برای دیگران سخت باشد ولی برای من، نه.»

اولیور با اطمینان قایق را که به خاطر او، ویرجینیا نام گرفته است، هدایت می‌کند. لبخند از روی لبانش کنار نمی‌رود و با کوچکترین مزاحی می‌خندد. با کمر خمیده اش این طرف و آن طرف می‌رود و بدون توجه به جزئیات بی‌اهمیت و بدون یک کلمه شکایت به کارش می‌چسبد.

پیش از ساعت ۷ صبح کم‌کم مه ناپدید می‌شود و نقطه‌های مورد نظر اولیورها که برای بیش از یک قرن مورد توجه خانواده بوده است آشکار می‌شود. فُک‌های چاق روی صخره‌های پوشیده از جلبک لم داده‌اند. مکس در میان جزیره‌های کوچک فراوان، نقطه ایده‌آلی را برای صید خرچنگ نشانه می‌گیرد.

امروز مادرش کمی به خودش رسیده است. آبی چشمانش و برق گوشواره‌های ظریفش در آن سپیده دم مه آلود چشمک می‌زنند. ویرجینیا اولیور خنده‌کنان می‌گوید: گوشواره‌های آویز را استفاده نمی‌کنم چون ممکن است حین کار به چیزی گیر کنند.

او از زمانی که اولین بار به عنوان دختری نوجوان به همراه پدرش به صید خرچنگ رفت، روی این آب‌ها کار کرده و بعد از بزرگ‌کردن چهار فرزند، دوباره با همسرش که حالا ۱۵ سال است از دنیا رفته، به خلیج برگشت. از آن زمان، سه روز در هفته صبح‌ها به دنیای آب شوری قدم می‌گذارد که با آن به اندازه خیابانی که در آن به دنیا آمده و هنوز همان جا زندگی می‌کند آشناست.

اولیور، پوشیده در لباس سرتاسری زیتونی رنگ، سویی‌شرت آبی و چکمه‌های بلند، می‌گوید: «وقتی من شروع کردم، هیچ زنی این کار را نمی‌کرد. من و شوهرم در هر هوایی به آب می‌رفتیم. این روزها خیلی خرچنگ نیست. خیلی وقت است که صید بی‌رویه باعث کم‌شدن خرچنگ‌ها شده است، مثل خیلی جانورهای دریایی دیگر.»

کار اولیور اندازه‌گیری خرچنگ‌ها، گرفتن چنگال‌هایشان با کمک انبر و بستن آنها با بندهای محکم، انداختنِ کوچکترها به آب و پرکردن ماهی‌های کوچک در کیسه‌های طعمه است.

او که راست‌دست است، از وقتی چند سال پیش دست راستش شکست، انبر را با دست چپش می‌گیرد. با این حال، تحرک دستش خوب است و با قدرت و انعطاف کار می‌کند.

او می‌گوید: «می‌دانید، آدم کاری را که باید، انجام می‌دهد. ما قبلاً چنگال‌های خرچنگ‌ها را با دست نگه می‌داشتیم. حالا فکر نمی‌کنم چیزی تغییر کرده باشد.»

اولیور در اندازه‌گیری خرچنگ‌ها و بیرون‌انداختن خرچنگ‌های کوچک وسواس زیادی به‌خرج می‌دهد. حداقل اندازه قانونی برای صید خرچنگ‌ها، ۳.۲۵ اینچ (حددا ۸ سانتی‌متر) از چشم‌ها تا پشت آنهاست.

طبق قانون حفظ و تقویت ذخایر زیست‌محیطی، خرچنگ‌های ماده‌ای که در شکمشان تخم دارند یا در دوران باروری هستند را هم نمی‌توانند صید کنند.

اولیور در حالی که سعی می‌کند یکی از خرچنگ‌ها را از استخر کوچکِ داخل قایق بیرون بیندازد، با لبخند می‌گوید: «این یکی نمی‌خواهد بیرون برود.»

مکس اولیور، ۷۸ساله، که هم وظیفه سکانداری و هم تخلیۀ بار را برعهده دارد، تله‌هایی را که به‌وسیله یک چرخ هیدرولیک از آب بیرون کشیده می‌شود، خالی می‌کند. بین مادر و پسر هماهنگی پیچیده‌ای به‌صورت بده‌بستان در جریان است، فعالیت بدنی که بدون سروصدا و به‌شیوه‌ای کارآمد انجام می‌شود. مکس به استقامت و نظم کاری مادرش می‌خندد.

او در حالی که قایق را به کنار جزیره‌های کم‌ارتفاع و پوشیده از کاج هدایت می‌کند، می‌گوید: «فقط می‌توانم بگویم کارش خیلی درست است.»

و بعد با خنده اضافه می‌کند: «البته هر چند وقت یک بار دیوانه‌ام می‌کند. رئیس اوست.»

ویرجینیا اولیور پیرترین صیاد خرچنگ دارای مجوز در ایالت مین و احتمالاً روی کره زمین است. در چشمانش همه آنچه این روزها انجام می‌دهد به سادگی دیده می‌شود. زمانی در دهه ۱۹۲۰ دنیایش به شیوه ای که آن زمان غیر قابل تصور بود، تغییر کرد ولی چیزهای دیگر کمتر توانسته‌اند در آن تغییری ایجاد کنند.

خانۀ امروزی‌اش فاصلۀ چندانی با خانۀ محل تولدش ندارد. پسرش هم که در آن دست خیابان زندگی می‌کند، مرتب به او سر می‌زند و گاهی کارهای خانه را برایش انجام می‌دهد.

اولیور می‌گوید: «گفتم مکس پرده‌ها را دربیاورد تا بشویمشان. از تلویزیون خوشم نمی‌آید چون چیزی ندارد. کاری که دوست دارم انجام بدهم، آشپزی‌کردن است، پس همان کار را انجام می‌دهم. کتاب‌های دانیل استیل را هم دوست دارم.»

از فنجانی قهوه می‌نوشد که روی آن نوشته است: «درتلاش برای تبدیل دنیا به جایی بهتر، از سال ۱۹۲۰.»

در فصل صید خرچنگ، که برای اولیورها از آخر ماه می تا شروع نوامبر طول می‌کشد، پسرش با ماشین او را تا قایق می‌رساند. آنها که باید ساعت ۳ صبح از خواب بیدار شوند، ساعت ۱۰ شب می‌خوابند و پرسش از اینکه چطور این برنامه زندگی را مدیریت می‌کنند، برایشان کمی جالب به‌نظر می‌رسد.

اولیور می‌گوید روزی که صید خرچنگ داشته باشد، چرت نمی‌زند. چون بیرون از خانه کارهایی دارد که باید انجام بدهد؛ باید خرید کند و به اداره پست سر بزند.

می‌گوید: «کارهای زیاد دیگری هم دارم. خوشم نمی‌آید ولی خب باید انجام بدهم. البته دیگر برای پیاده‌روی به اطراف اسکله نمی‌روم ولی هنوز رانندگی می‌کنم. یک جی.ام.سی. چهارچرخ محرک دارم. می‌شود گفت کاملا مستقل هستم.»

سه پسر و یک دختر دارد که بین ۷۶ تا ۸۲ سال دارند. یکی از آنها، بیل، که ۷۹ سال دارد، صبح با قایقی دیگر از شرکت تعاونی صنوبر برای صید رفته است. انگار عادت کاری مادر به اعضای خانواده به ارث رسیده است.

بیل اولیور با خنده خاطره‌ای را به یاد می‌آورد: «یک بار یکی گفت چرا بازنشسته نمی‌شوی؟ گفتم نمی‌توانم. مادرم گردنم را می‌شکند. همیشه در زندگی‌ام کاملا فعال و سختکوش بوده‌ام. نمی‌توانم یک جا بنشینم و هیچ‌کاری نکنم. وقتی آدم به کارکردن ادامه می‌دهد، فکر می‌کنم حالش هم خیلی بهتر است.»

بعد از پنج ساعت کار روی آب و بعد از آنکه آخرین تور صید هم خالی شد، خانواده به شرکت صنوبر باز می‌گردد. صیدشان از خرچنگ‌هایی که در هم می‌لولند تخلیه شده، در جعبه گذاشته شده و در استخر کوچکی در کامیون قرار داده شده تا سفرش را به یک ساندویچی مخصوص گوشت خرچنگ یا رستوران مجلل غذاهای دریایی آغاز کند.

روی اسکله استقبال گرمی در انتظارشان است. تام آرمبرکت (Tom Armbrecht)، مدیر تجاری شرکت، در حالی که کنار قایق ایستاده است، به ویرجینیا می‌گوید: «خیلی شیک شدی. خوشحالم که می‌بینمت.»

ماهیگیر دیگری به نام جینو هولمز (Geno Holmes) در کامیونش لم داده است و با نگاهی نگران مشغول تماشای اولیور است که مسیر شیب‌داری را به سوی ساحل طی می‌کند.

هولمز در حالی که سر تکان می‌دهد می‌گوید: «من ۵۰ سال دارم و می‌خواهم بازنشسته شوم. خیلی خوب است که آدم در سن او بتواند قایق‌سواری کند. فوق العاده است.»

وقتی از اولیور می‌پرسی تا کی می‌خواهد به صید خرچنگ ادامه دهد، درحالی که مراقب است تا حتی یک خرچنگ از زیر دستش فرار نکند، می‌گوید: «از من اگر بپرسید، تصمیمی برای بازنشستگی ندارم.»

و ادامه می‌دهد: «تا وقتی که بمیرم. و نمی‌دانم آن وقت کِی خواهد بود.»

 

منبع: روزنامه بوستون گلوب

برگردان از: فاطمه اتراکی